همیشه آخر داستان همینه!
یکی که میره و یکی که میمونه با یه عالمه خاطره و دلتنگی و غصه،
یکی که دیگه هیچ وقت برنمیگرده و یکی که هنوزم بعد از سالها فکر میکنه «یعنی الان داره چیکار میکنه؟»
یکی که خیانت میکنه و یکی که زخم قلبش هر بار تازه تر از قبل میشه
یکی که عاشق میشه و میره و یکی که میمونه تنهای تنها
یکی که فراموش میکنه و یکی که هر چقدر تلاش میکنه فراموش کنه نمیتونه
یکی که رفته پی زندگیش و یکی که هنوزم دلش تنگه
.
و یکی که هنوز توی گذشته زندگی میکنه،
هنوز عکسا رو مرور میکنه و با یادآوری خاطرات پشتشون لبخند میزنه،
بارها و بارها به دلیل ترک شدنش فکر میکنه،
دلش تنگ میشه،
قلبش درد میگیره،
فراموش میکنه و دوباره زخم دلش تازه میشه،
یکی که هنوز تنها مونده،
یکی که کینه ش همراه با دلتنگیه،
.
یکی که یه روزی بلاخره دل میکنه و .. سرد میشه ..
عجیبه .. که چطور غنچه ی عشق میتونه یه روزی .. تبدیل به گل نفرت شه ~